کوین لین کلر (متولد 1956) سخنران، مشاور برندینگ و استاد دانشکده کسب وکار تاک (Tuck) در کالج دارتموث (Dartmouth) و عضو سابق هیئت علمی دانشگاه های استنفورد، کالیفرنیا و کارولینای شمالی است. کلر در رشته اقتصاد و ریاضیات در دانشگاه کورنل تحصیل و سپس مدارک MBA و سپس PhD خود را در رشته بازاریابی از دانشگاه دوک اخذ کرده است. پژوهش های کلر بر چگونگی بهبود استراتژی های مارکتینگ از طریق درک رفتار مشتری تمرکز دارد. او با تجربیات خود در حوزه برندینگ توانست مدل ارزش ویژه برند (Brand Equity Model) را ابداع کند که گاهی از آن با عنوان مدل ارزش ویژه برند بر مبنای مشتری (CBBE Model) یاد می شود.

 کلر که به عنوان یکی از شاخص ترین چهره ها در زمینه مطالعات برندها، برندینگ و مدیریت استراتژیک برند شناخته می شود، همواره به صورت فعال با صنعت ارتباط داشته و روی پروژه های مارکتینگ متنوع و متفاوتی کار کرده و به برندهای موفق و شناخته شده ای چون American Express، Disney، Ford، Intel، Bank of America و ... مشاوره داده است؛ همچنین به عنوان یکی از اعضای هیئت امنا در سازمان Marketing Science Institute (یک سازمان پژوهشی غیرانتفاعی با هدف ایجاد ارتباط بین تئوری های بازاریابی با فعالیت های تجاری) فعالیت کرده است. دکتر کلر تا کنون سمینارهای مارکتینگ مختلفی برای برترین مدیران اجرایی در سراسر دنیا برگزار کرده و از سخنرانان برجسته در سازمان های تجاری گوناگون بوده است. شهرت او عمدتا برای کتاب "مدیریت استراتژیک برند" است که از مطرح ترین  و پرفروش ترین کتاب ها در حوزه برندینگ می باشد. دیگر اثر مهم او، "مدیریت بازاریابی " است که در تالیف آن با فیلیپ کاتلر همکاری کرده است. نتایج تحقیقات او تا کنون در ژرنال های مهم مارکتینگ مثل Journal of Marketing، Journal of Marketing Research و Journal of Consumer Research منتشر شده است. او همچنین عضو هیئت تحریریه این ژرنال ها بوده است. به گفته دانشجویان پروفسور کلر، مدل تدریس او به گونه ای است که بین مفاهیم آکادمیک و نمونه های واقعی کسب و کار، تعادل برقرار می کند. در حال حاضر او مطالعاتی در رابطه با استراتژی هایی برای ساخت، اندازه گیری و مدیریت ارزش ویژه برند در دست دارد.

کلایتون کریستنسن (متولد سال 1952 در ایالت یوتای آمریکا) محقق، نویسنده، استاد دانشگاه هاروارد و مشاور کسب و کار است. شهرت او بیش از هرچیز مربوط به تئوری "نوآوری تحول آفرین" است که برای اولین بار در نخستین کتابش با عنوان "معضل نوآور: وقتی که فناوری نوین موجب شکست شرکت های بزرگ می شود." به طرح آن پرداخت. این تئوری به تاثیرگذارترین ایده در حوزه کسب وکار در اوایل قرن 21 تبدیل شد.

کریستنسن در سال 1970 وارد دانشگاه مذهبی بریگم یانگ (Brigham Young) شد. در حین تحصیل در این دانشگاه، به مدت 2 سال مرخصی گرفت تا بتواند به عنوان مبلغ مذهبی برای کلیسای مورمون ها فعالیت کند. پس از بازگشت به دانشگاه، مدرک کارشناسی خود را در رشته اقتصاد دریافت کرد. او توانست بورسیه تحصیلی رودز (Rhodes) را بدست آورده و در دانشگاه آکسفورد در رشته اقتصادسنجی کاربردی مشغول به تحصیل شود. وی پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد خود در سال 1977 به آمریکا بازگشت و دوره MBA را در دانشگاه هاروارد با موفقیت سپری کرد. کریستنسن پس از فارغ التحصیلی، در گروه BCG به عنوان مشاور و مدیر پروژه مشغول به کار شد؛ سپس یک سال به عنوان دستیار وزیر حمل و نقل کار کرد؛ در سال 1984 به همراه تعدادی از اساتید MIT یک کمپانی سرامیک های پیشرفته را تاسیس کرد و بعد از چند سال برای ادامه تحصیل به هاروارد بازگشت. او بعد از اخذ مدرک دکترا عضو هیئت علمی دانشکده کسب و کار دانشگاه هاروارد شد و بعد از تنها 6 سال توانست به درجه استاد تمام برسد. او همچنین از موسسان شرکت Rose Park Advisors –یک شرکت سرمایه گذاری کارآفرینی که از پژوهش های کریستنسن به عنوان یک استراتژی سرمایه گذاری استفاده می کند- است. کریستنسن پیش از این، شرکت Innosight –یک شرکت مشاوره مدیریت و سرمایه گذاری با تخصص در زمینه نوآوری- را در سال 2000 تاسیس کرده بود و در سال 2005 توانست شرکت Innosight Ventures را با همکاری چند تن دیگر راه اندازی کند. تمرکز این شرکت بیشتر بر سرمایه گذاری در جنوب و جنوب شرق آسیا بود.

10 جلد از کتاب های نوشته شده توسط وی، از پرفروش ترین کتاب ها بوده و جوایز متعددی را نصیب او کرده اند. مجله فوربز در سال 2011 او را به عنوان یکی از تاثیرگذارترین تئوریسین های حوزه کسب و کار در 50 سال اخیر معرفی کرد.

ادموند جروم مک کارتی (متولد سال 1928 در آمریکا) نویسنده و استاد بازنشسته دانشگاه ایالتی میشیگان بود. او مدرک کارشناسی خود را در سال 1950 از دانشگاه نورثوسترن دریافت کرد؛ موفق به کسب مدرک کارشناسی ارشد در سال 1954 شد و تحصیلات خود را با درجه PhD از دانشگاه مینسوتا در سال 1958 به پایان رساند. رساله دکترای او، «تحلیلی بر کاربرد تحقیقات بازاریابی در توسعه محصول» بود.مک کارتی کار تدریس خود را در سال 1956 در کالج بازرگانی نتردام آغاز کرد. درس هایی که او ارائه می کرد در رابطه با کاربرد آمار و ریاضیات در مسائل کسب و کار بود. در بهار سال 1959، بورس یک ساله موسسه فورد به او اعطا شد و از آن پس او تمرکز خود را بر کاربرد ریاضیات در کسب و کار به عنوان بخشی از برنامه موسسه برای «تقویت آموزش و پژوهش در حوزه کسب و کار» قرار داد.

دکتر مک کارتی طراح مدل 4P بازاریابی بود. او مدل خود را در کتاب "بازاریابی بنیادین: یک رویکرد مدیریتی" (منتشر شده در سال 1960) مطرح کرد که این کتاب از زمان انتشارش تا کنون، یکی از کتب مرجع در دوره های آکادمیک بازاریابی بوده است. او در مدل خود یک چهارچوب مفهومی متشکل از 4P برای بررسی مسائل مهم بازاریابی و اخذ تصمیم توسط شرکت ها ارائه کرد. این 4P عبارت بودند از:  Product(محصول)،  Price(قیمت)،  Place(مکان) و Promotion (ترویج). او همچنین بنیان گذار و مشاور موسسه Planned Innovation Institute  بود. این موسسه برای تقویت صنعت در میشیگان تاسیس شده بود. او کتاب ها و مقالاتی در زمینه بازاریابی عمومی، مسائل اجتماعی در بازاریابی و پردازش اطلاعات منتشر کرد. در سال 1987 مک کارتی جایزه Trailblazer را از انجمن بازاریابی آمریکا (AMA) دریافت کرد و به عنوان یکی از 5 متفکر برتر بازاریابی انتخاب شد.

تئودور لویت (2006-1925) استاد دانشگاه، اقتصاددان و نویسنده آمریکایی بود. او مدرک کارشناسی خود را از کالج آنتوچ و دکترای اقتصاد را از دانشگاه ایالتی اوهایو دریافت کرد. کار خود را با تدریس در دانشگاه داکوتای شمالی شروع کرد و در سال 1959 به عضویت هیئت علمی دانشگاه هاروارد درآمد و یک سال بعد با انتشار مفهوم "نزدیک بینی بازاریابی" (Marketing Myopia)  در مجله Harvard Business Review به شهرت جهانی رسید. این مفهوم بیان می کند که اگر کسب و کارها بیشتر بر نیاز مشتری تمرکز کنند تا فروش محصولاتشان، در نهایت موفق تر خواهند بود. لویت معتقد است اگر رشد یک کمپانی متوقف یا کند شود، دلیل آن نه اشباع بازار بلکه سوء مدیریت است. صاحب نظران معتقدند ارائه این مفهوم از سوی لویت نقطه عطفی در بازاریابی مدرن بود. او همچنین در سال 1983 تعریفی برای هدف سازمان ارائه کرد: هدف یک سازمان صرفا ساختن پول نیست، بلکه بالاتر از آن خلق مشتری و نگهداری از اوست. او همچنین ویراستار مجله Harvard Business Review بود و توانست تیراژ آن را افزایش دهد. او در مقاله دیگری تحت عنوان "جهانی سازی بازارها" (Globalization of Marketing) اصطلاح جهانی سازی را به اصطلاحی رایج در حوزه مارکتینگ تبدیل کرد که قبل از آن چندان مورد توجه نبود. او همچنین نویسنده کتاب های پرفروشی از جمله Marketing Imagination  بوده و مقالات زیادی با موضوعات اقتصاد، سیاست، مدیریت و بازاریابی منتشر کرده است. پروفسور لویت برنده جوایز متعددی از جمله 4 بار جایزه مک کینزی برای بهترین مقاله سال درHarvard Business Review بوده است. همچنین برنده جایزه کتاب برتر در حوزه کسب و کار در سال 1962 از آکادمی مدیریت (Academy of Management) برای کتاب Innovation in Marketing، برنده جایزه John Hancock در سال 1969 به عنوان روزنامه نگار برتر در زمینه کسب و کار، برنده جایزه Charles Coolidge Parlin به عنوان "مرد بازاریابی سال" در سال 1970، برنده جایزه George Gallup برای دستاوردهایش در بازاریابی در سال 1976، برنده جایزه Paul D. Converse از انجمن American Marketing Association (AMA) برای خدماتش به مارکتینگ در سال 1978 و برنده جایزه William M. McFeely از International Management Council برای خدمات بزرگش به مدیریت بوده است.

دکتر جرالد زالتمن (متولد 1938) نویسنده، محقق، مشاور و استاد بازنشسته دانشکده کسب و کار دانشگاه هاروارد است. او دارای مدرک MBA  از دانشگاه شیکاگو (1962) و دکترای جامعه شناسی از دانشگاه جانز هاپکینز (1968) است و تا کنون بیش از 20 عنوان کتاب تالیف و ویرایش کرده که از مشهورترین آنها می توان کتاب های "مشتریان چگونه فکر می کنند " در سال 2003 و "بازاریابی استعاره ای" در سال 2008 را نام برد. زالتمن در طول دوران حرفه ای خود عضو هیئت علمی دانشکده کسب و کار کلوگ دانشگاه نورثوسترن (1975-1968) و دانشگاه پیتسبورگ (1991-1975) بوده است. تخصص آکادمیک زالتمن در نوآوری، تغییر اجتماعی و ارائه افکار است که آنها را در طول فعالیت خود در آثارش بیان کرده است. وی در سال 1997 شرکت مشاوره و تحقیقات بازار “Olson Zaltman Associates” را همراه با جری سی.اولسون استاد بازنشسته دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا تاسیس کرد که این شرکت با کمپانی های بزرگی همچون Procter & Gamble، Coca-Cola، Frito-Lay، Audi، Kraft و Cisco همکاری داشته است. دکتر زالتمن در طول دوران کاری خود برای پژوهش هایش جوایز بسیاری از انجمن های بازاریابی دریافت کرده، نوشته هایش همواره در معتبرترین ژرنال های مارکتینگ و علوم اجتماعی به چاپ رسیده و از سخنرانان برجسته در کنفرانس های بزرگ بوده است. روش زیمت (ZMET: Zaltman Metaphor Elicitation Technique) که به عنوان مهم ترین نوآوری در زمینه تحقیقات بازار در دو دهه اخیر شناخته می شود، از ابداعات اوست. این تکنیک به بررسی تفکر ناخودآگاهی می پردازد که منجر به بروز رفتار می شود و بر توضیح چرایی رفتار مشتری تمرکز دارد.

دکتر دیوید آکر یک نظریه پرداز سازمانی، مشاور، استاد بازنشسته و استراتژیست بازاریابی است. او مدرک کارشناسی خود را در رشته مدیریت از دانشگاه MIT، کارشناسی ارشد را در رشته آمار و درجه دکترا در رشته مدیریت کسب و کار را از دانشگاه استنفورد دریافت کرده است. حوزه تخصصی او مارکتینگ با تمرکز روی استراتژی برند است. او هم اکنون استاد بازنشسته استراتژی بازاریابی در دانشکده کسب و کار Haas دانشگاه کالیفرنیا، برکلی است و به عنوان نایب رئیس در شرکت پرافت (Prophet) که یک شرکت مشاوره بین المللی در زمینه مارکتینگ و برندینگ است، فعالیت می کند. آکر در علم بازاریابی چندین مفهوم از جمله مدل آکر را ارائه کرده است و جوایز متعددی برای فعالیت ها و خدماتش در این علم دریافت کرده است. مدل آکر یک مدل بازاریابی است که ارزش ویژه برند (Brand Equity) را مجموعه ای از آگاهی از برند، وفاداری به برند و تداعی برند می داند. این مدل، ضرورت توسعه هویت نام تجاری تبیین می کند که این هویت مجموعه منحصربفردی است از هر آنچه که تداعی کننده برند است و در ذهن مشتریان تصویر مثبتی از برند را شکل می دهد. آکر در سال 2015 به پاس دستاوردهایش در حوزه مارکتینگ، وارد تالار مشاهیر انجمن مارکتینگ آمریکا شد. آکر تا کنون بالغ بر 100 مقاله و 18 کتاب نوشته است که بیش از یک میلیون از آنها به فروش رسیده است. این متخصص برندسازی تا کنون مفاهیم و روش هایی را ارائه کرده است که توسط کمپانی های سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفته اند. تعلیمات و نظرات او همواره راهنما و الهام بخش در پیشبرد فعالیت های بازاریابی بسیاری از برندهای بزرگ جهان بوده است.

پیتر دراکر مشاور مدیریت، استاد دانشگاه، نویسنده و نظریه پرداز برجسته اتریشی-آمریکایی است. نوشته های او، زمینه های فکری و عملی کسب و کار نوین را ایجاد کرد و از او به عنوان پایه گذار مدیریت مدرن یاد می شود. وی از پیشگامان در توسعه علم مدیریت بود و مفاهیم management by objectives و self-control را مطرح کرد. کتاب ها و مقالات دراکر، چگونگی سازمان یافتن افراد در تجارت، حکومت و بخش های غیرانتفاعی جامعه را بررسی می کند. نوشته های او بسیاری از تحولات مهم قرن 20 را پیش بینی کرده اند؛ از جمله خصوصی سازی و غیرمتمرکزسازی، ظهور ژاپن به عنوان یک قدرت اقتصادی در دنیا، اهمیت بالای مارکتینگ، ظهور جامعه اطلاعات و ضرورت یادگیری به صورت مادام العمر. او در سال 1909 در وین متولد شد و در خانواده ای پرورش یافت که در آن افراد فرهیخته، رجال دولتی و متفکرینی چون جوزف شومپیتر، فریدریش هایک، لودویگ فن میزس رفت و آمد می کردند. همچنین هانس کلسن حقوقدان و فیلسوف بزرگ قرن 20 از اقوام او بود. پرورش در چنین محیطی فرصت خوبی برای دراکر شد تا از سن کم به ایده های بزرگ فکر کند. او در سال 1931 درجه دکترای خود را در رشته حقوق بین الملل و حقوق عمومی از دانشگاه گوته فرانکفورت اخذ کرد. در سن 29 سالگی به همراه همسرش به آمریکا مهاجرت کرد و کار تدریس خود را در کالج بنینگتون به عنوان استاد سیاست و فلسفه آغاز نمود. همچنین به مدت 22 سال استاد مدیریت در دانشگاه نیویورک بود. او در سال 1971 به کالیفرنیا رفت و یکی از اولین طرح های آموزشی MBA در کشور را برای شاغلین حرفه ای در دانشگاه کلیرمانت راه اندازی کرد و از آن زمان تا آخر عمر استاد مدیریت و علوم اجتماعی در این دانشگاه بود. دراکر در طول دوران حرفه ای خود به عنوان یک متفکر کسب و کار به بسیاری از شرکت های بزرگ دنیا از جمله جنرال موتورز مشاوره داده است. 39 جلد کتاب او تا کنون به بسیاری از زبان ها ترجمه شده اند. همچنین 8 سری فیلم آموزشی درباره موضوعات مدیریتی ساخته است. او به مدت 10 سال ستون ثابتی در وال استریت ژرنال داشت و همچنین نوشته هایش در نشریات معتبری چون The Economist، The Atlantic Monthly و Harvard Business Review به چاپ رسیده است.

مایکل پورتر (متولد 1947) یک اقتصاددان، تئوریسین، پژوهشگر، نویسنده، مشاور، سخنران و استاد دانشگاه اهل آمریکا است. شهرت پورتر برای تئوری هایش در موضوعات اقتصاد، استراتژی های کسب و کار و علل اجتماعی است. فعالیت های او در دو دهه اخیر در زمینه استراتژی رقابتی متمرکز بود است. پورتر مدرک لیسانس خود را در رشته هوافضا و مهندسی مکانیک از دانشگاه پرینستون، کارشناسی ارشد را در رشته MBA از هاروارد و نهایتا Phd را در اقتصاد کسب و کار از همین دانشگاه در سال 1973 اخذ کرد. او در هاروارد درس هایی در زمینه اقتصاد صنعتی گذراند. این علم تلاش دارد تا تاثیر نیروهای رقابتی را بر صنایع و سودآوری آنها مدل کند. این مطالعات باعث شد که پورتر مدل 5 نیرو را برای تحلیل صنایع ارائه کند. گروه های استراتژیک، زنجیره ارزش، استراتژی های ژنریک، استرتژی چهار گوشه و مدل الماس از دیگر نظریات او هستند. پروفسور پورتر در طول فعالیت خود تا کنون بالغ بر 19 جلد کتاب (از جمله استراتژی رقابتی، مزیت رقابتی، مزیت رقابتی ملل و ...) و بیش از 130 مقاله منتشر کرده است؛ بعلاوه یکی از موسسان شرکت های خدمات مشاوره The Monitor Group (که اکنون بخشی از ابرکمپانی Deloitte می باشد.) و FSG بوده است. او در یکی از مصاحبه های خود به این نکته اشاره کرد که علاقه زیاد او به ورزش موجب شده است که مفهوم رقابت را وارد تئوری های مدیریت و کسب و کار نماید. او همچنین جوایز زیادی از جمله جایزه David A. Wells در اقتصاد در سال 1973-1974، چندین جایزه مکینزی برای بهترین مقاله و جایزه اتحادیه تحلیلگران مالی Graham and Dodd در سال 1980 را از آن خود کرده است. کتاب او با عنوان "مزیت رقابتی"، اثری ارزشمند در زمینه تفکر مدیریتی است که توانست جایزه کتاب George R. Terry در قسمت آکادمی مدیریت را در سال 1985 دریافت کند.

فیلیپ کاتلر متولد سال 1931 نویسنده، مشاور، و مدرس برجسته در حوزه مارکتینگ است. او مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه دی پل، کارشناسی ارشد را از دانشگاه شیکاگو و PHD را از دانشگاه MIT در رشته اقتصاد دریافت کرده است و در حال حاضر استاد ممتاز (با درجه S. C. Johnson) در رشته بازاریابی بین‌المللی در دانشکده مدیریت Kellogg دانشگاه Northwestern می باشد. پروفسور کاتلر تا کنون 57 جلد کتاب در زمینه مارکتینگ از جمله مدیریت بازاریابی (با همکاری کلر)، اصول بازاریابی، بازاریابی برای صنعت گردشگری، بی نظمی در بازاریابی، مدیریت استراتژیک بازاریابی، بازاریابی از A تا Z، 10 خطای نابخشودنی بازاریابی و ... تالیف کرده است که به بیش از 30 زبان ترجمه شده اند؛ همچنین بیش از 150 مقاله در ژرنال های معتبر به چاپ رسانده است که تعدادی از آنها جایزه بهترین مقاله را دریافت کرده اند. او در دوران فعالیت خود به شرکت های بزرگی از جمله جنرال الکتریک، بانک آمریکا، Honeywell، IBM، AT&T و Merck خدمات مشاوره ارائه کرده است. کاتلر معتقد است وظیفه بازاریابی یک سازمان، مشخص کردن نیازها، خواسته‌ها و علایق بازار هدف، و رسیدن به نتایج از راهی بهتر و کارآمدتر از سایر رقباست به گونه ای که رفاه مشتری یا جامعه را حفظ کرده یا آن را ارتقا بخشد. او سودآوری را به ارضای خواسته های مشتری و رفاه جامعه ارتباط می دهد و معتقد است برای بازاریابی موثر، ارتقای رفاه مشتری باید در قلب استراتژی یک کمپانی باشد و همه مدیران برای تحقق آن تلاش کنند. تازه ترین کار کاتلر، بر عدالت اقتصادی و کمبودهای کاپیتالیسم تمرکز دارد.

پروفسور کاتلر اولین دریافت کننده جایزه "مربی ممتاز بازاریابی" است که در سال 1985 از طرف انجمن بازاریابی آمریکا (AMA) به وی اهدا شد. او در سال 1975 نیز به عنوان "پیشرو در تفکر بازاریابی" توسط اعضای آکادمیک AMA انتخاب گردید. کاتلر پس از کسب جوایز متعدد در طی سال ها و به پاس خدمات ارزشمندش در سال 2013 به عضویت تالار مشاهیر مدیریت مفتخر شد.