سیاستمداران در پی فروش امید به مردم هستند، امید برای متقاعد کردن افراد. یک سیاستمدار یا یک حزب سیاسی، مدیریت موفق، امنیت ملی، ثبات اجتماعی و رشد اقتصادی را برای افراد جامعه خود تضمین می کند. از این نظر، یکی از بزرگترین چالش های بازاریابی سیاسی به طور خاص برقراری رابطه بین علم و عمل است. که این مهم را می توان با ایجاد ارتباط بین سخنان، اقدامات و دیدگاه های سیاستمدار با تغییرات واقعی موجود در رویاها و آرزو های افراد جامعه، محقق ساخت.
از نظر متخصصان و کارشناسان این حوزه، عمدتاً بازاریابی سیاسی با چهار چالش اساسی روبرو است.
اولین چالش پیش روی بازاریابی سیاسی، تبدیل بازاریابی سیاسی به علم بازاریابی سیاسی می باشد. برای تحقق این هدف در ابتدا باید توسعه تحقیقات زمینه ای و پایگاه های داده مرکزی برای ایجاد بینش و بصیرت متعالی نسبت به فرآیند بازاریابی – سیاسی انجام گیرد.
دومین چالش، قدم گذاشتن در مسیر مدرنیزه کردن بازاریابی سیاسی می باشد. متخصصان و بازاریابان باید در پی آزمودن قابلیت کاربرد اصول و مبانی بازاریابی سیاسی در بافت سیستم سیاسی محلی و شناسایی بهترین استراتژی های بازاریابی سیاسی باشند. این گام برای ایجاد یک نظریه عمومی بازاریابی سیاسی لازم و ضروری است.
سومین چالش، تعیین روابط بین بازاریابی سیاسی، لابی گری و دولت می باشد. در چالش چهارم، نظریه های بازاریابی سیاسی باید دربرگیرنده تغییرات موجود در دموکراسی های مدرن، تغییر نقش مردم از شهروندی به نظارت، همچنین دستیابی به روش های نوین برای افزایش میزان مشارکت شهروندان باشد.
باید به این مسئله نیز توجه کرد که بازاریابی سیاسی نیاز به احیا دارد و نباید از تغییر و یا ابهامی که دراین راه به وجود می آید، هراسی داشت. بازاریابی سیاسی باید از اصطلاحات پیش پا افتاده و دانشمندان گمراه دوری کند و از تاریخ بیاموزد و در مسیر شجاعت و رستگاری قرار بگیرد.